محل تبلیغات شما

افاضات عقل کل



در سال 88 تلاش های زیادی برای رفع ابهام از مدعیانتقلب صورت گرفت اما با لجاجت و بی منطقی آنان روبرو شد.

پندآموز است اگر به نمونه ای ویژه از تلاش هایابهام زدا اشاره شود. اقداماتی که به دنبال آن بود تا به کمک روش های متعارف قانونیو یا حکم حکومتی و حتی سازوکارهای  عقلانی،حق را بر آنهایی که به دنبالش بودند عیان سازد و هیچ راز سر به مهری باقی نماند.

با شنیدن این خاطره ، کمی تفکر کنیم که چرا ازاین قبیل پیشنهادهای حقیقت یاب استقبال نشد؟

آقای ابوترابی که در سال 88 نایب رئیس مجلس بودو ضمنا با طیف های مختلفی از دانشگاهیان از جمله متصدیان ستاد آقای مثل آقایفاتح و. در ارتباط بود، از آقای جلیلی دبیر شورای عالی امنیت ملی می خواهد جلسهای با جمعی از دانشگاهیان داشته باشد و حرف های آنها را بشنود و به سوالاتشان پاسخدهد. افراد شرکت کننده در جلسه از اعضای انجمن اسلامی مدرسین دانشگاه ها بودند کهدر طول سه دهه ی گذشته همفکر و حامی آقای بوده اند.

وقتی که از سوی حاضران مسائل مختلفی مثل تقلب وواقعی نبودن نتیجه ی اعلام شده مطرح می شود، آقای جلیلی پیشنهاد راهگشایی را باآنها مطرح می کند و می گوید اگر شما معتقدید تقلب شده و آقای پیروز انتخاباتاست، یک راهش بازشماری آراء بود که هم شما نپذیرفتید و هم وقت آن گذشت، ولی اینتنها راه اطمینان در رسیدن به حقیقت نیست، شما که دانشگاهی هستید و در بینتاناساتید جامعه شناسی هم هست، بیایید یک پروژه ی تحقیقاتی را طراحی کنید، ما هم بهعنوان دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی از شما و کارتان پشتیبانی مادی و معنوی میکنیم، ببینیم از همین طرق نظرسنجی، مردم در 22 خرداد به چه کسی رای داده اند؟نتیجه هر چه شد، هم ما به عنوان مسئول قبول می کنیم و هم شما از طرف آقای قبول کنید، اما متاسفانه این پیشنهاد راستی آزمایی هم پذیرفته نشد.

واقعا انسان شگفت زده می شود که کدام نظامی حاضر است چنین پیشنهادی را به معترضین بدهد و شگفتی بیشتر آنکه چرا معترضیننباید بپذیرند؟!

به نظر می رسد پاسخ جز این نیست که هر فرد و جمع و نظام ی کهاطمینان به درستی عملش داشته باشد، نگرانی از این قیبل راستی آزمایی ها ندارد و بهقول معروف آن را که حساب پاک است از محاسبه چه باک است.

پس اگر مسببان حوادث پس از انتخابات، حقیقتامعتقد بودند آراء مردم جا به جا شده است، چرا حاضر نشدند به اتکاء موضع صریح وقاطع رهبر انقلاب به بازشماری آراء تن دهند؟ »

کتاب فتنه تغلب ص 77-78


متن زیر، درد دل سردار فاتح هور شهید علی هاشمیاست که از زبان یکی از دوستان و همرزمانش بیان شده است. فرمانده ی خلاق و زبده ایکه گره گشای جنگ بود و تا سال ها بعد از شهادتش، کسی از سرنوشتش اطلاع نداشت تا اینکهبعد از فتنه 88 ، پرده ی گمنامی را کنار زد و از میان نیزارهای هور، به ندای اینعمار» خلف صالح خمینی لبیک گفت و در ایام فاطمیه سال 89 در تشییعی باشکوه، وجدانهای خفته را بیدار کرد.

 

با علی هاشمی از قرارگاه نصرت برمی گشتیم. تویراه رفتیم سپاه حمیدیه. یک گوشه توقف کرد. کنار یک درخت کاج نشستیم. حاجی شروع کردبه درد دل کردن.

حرف هایی زد که بعد از گذشت سه دهه هنوز به خوبیدر حافظه دارم. می گفت: من در این مدت هر چه که دیدم دست عنایت خدا بود.

یادم هست زمانی که حمیدیه به شدت تهدید می شد وما مشغول نبرد بودیم، آن ایام به سختی کار شناسایی انجام می دادم.

مدتی بعد دشمن در پشت جاده ی حمیدیه موضع گرفت.آنها این طرف جاده بودند و نیروهای ما در آن طرف جاده، البته با فاصله از هم.

عراقی ها شب ها از جاده فاصله می گرفتند و عقبمی رفتند تا شبیخون نخورند. اما روزها به کنار جاده می آمدند.

در آن سوی جاده چند درخت بزرگ و پر برگ وجودداشت. من چند بار در طی شب به بالای درخت رفتم و تا شب بعد بالای درخت ماندم. درطی روز همه ی تحرکات دشمن را ثبت کردم.

تا اینکه یک شب دوستم گفت: من هم می خوام بیامبالای درخت. هر چه گفتم این کار سخت است قبول نکرد. او آمد و رفتیم بالای درخت.

وسط روز بود که یکباره عطسه کرد. عراقی هافهمیدند. به سمت بالای درخت رگبار گرفتند و یک تیر به پای دوستم خورد و افتاد!

عراقی ها دور او جمع شدند. آن لحظه با خودمگفتم: من هم بپرم پایین و دوستم را کمک کنم. اما در آن لحظات شیطان به سراغم آمد!!

باور کن که شیطان در چند ثانیه هزاران دلیلبرایم آورد؛ اینکه به فکر خودت باش، مقصر خودش بود. تو پدر مادر داری، منتظر توهستند، تو مسئول این محور هستی و.

اما همان لحظه به شیطان گفتم نه » و پریدمپایین. عراقی ها که ترسیده بودند یک دفعه، پراکنده شدند. من هم دوستم را انداختمروی دوشم و دویدم. همین که رفتم روی جاده، تازه عراقی ها فهمیدند چه شده؟!

شروع کردند به تیراندازی. اما عجیب که حتی یکگلوله به من نخورد! من سالم سالم رسیدم آن طرف جاده.

بچه های خودی هم تیراندازی کردند و من توانستمبا دوست مجروحم به عقب برگردیم.

آنجا واقعا دست قدرت خدا و حیله های شیطان رادیدم.

مدتی بعد متوجه شدم که دو نفر از نیروهای نفوذیدشمن در بین نیروهای ما نفوذ کردند. آنها به عراق اطلاعات می دادند و باعث شهادتنیروهای ما می شدند.

همین که فهمیدم آن دو نفر چه کسانی هستند بهسراغشان رفتم. اما آنها فرار کردند. من هم تنها سلاحی که در دست داشتم یک آرپی جیبود. با همان آرپی جی به دنبالشان دویدم.

آنها به سرعت رفتند و من عقب ماندم. نمی دانستمچه کنم. نه کسی بود و نه خودرویی داشتم که بتوانم آنها را تعقیب کنم.

یادم افتاد کمی جلوتر رودخانه است و راه آنهابسته می شود. وقتی رسیدم، دیدم آنها شنا کردند و رفتند آن سوی رودخانه.

خیلی ناراحت بودم. نمی دانستم چه کار کنم. یکلودر در آن سوی آب مانده بود.این دو منافق در قسمت بیل لودر، رو به من نشستند و ازدور مسخره ام کردند!

بغض گلویم را گرفت. همین طور اشک می ریختم.

نگاهی به قبضه آرپی جی کردم. گلوله ی داخل آنکره ای بود. این گلوله ها بعد از سیصد متر در هوا منفجر می شود. اما فاصله ی من بالودر حداقل پانصد متر بود.

اگر می خواستم به سمت پل بروم، باید چند کیلومتربه سمت شمال می رفتم که بی فایده بود.

در حالی که اشک چشمانم را گرفته بود قبضه ی آرپیجی را برداشتم. رو به آسمان بالای لودر نشانه رفتم. یک یا زهرا (س) گفتم و شلیککردم.

به محض اینکه گلوله شلیک شد باد شدیدی به سمتدشمن وزید! گلوله همین طور در هوا معلق بود و جلو می رفت. مثل تیری که از کمان خارجمی شود به بالا رفت و پایین آمد.

همین طور گلوله را نگاه می کردم. یکباره گلوله یآرپی جی در داخل بیل لودر فرود آمد!

نفهمیدم چه شد. واقعا از قدرت ما خارج بود. اماصدای انفجار مهیبی را از آن سوی رودخانه شنیدم. بیل لودر آتش گرفت.

دویدم به سمت پل. نیم ساعت بعد خودم را به لودررساندم. دو جنازه ی متلاشی شده در کنار بیل لودر افتاده بود!

حاجی همین طور که حرف می زد اشک در چشمانش حلقهزد.

بعد ادامه داد: همه ی این جنگ تا اینجا با لطفخدا و عنایات اهل بیت (ع) پیش رفته، به قدری موارد این گونه دیده ام که از حد خارجاست. ما در این جنگ، عظمت عنایات خدا را دیدیم.

     

 


سردار حاجی زاده فرمانده نیروی هوافضای سپاه میگوید سال 1388 وقتی خدمت مقام معظم رهبری (مدظله العالی)رسیدیم و گزارشی ازتوانمندی های موشکی ارائه کردیم رهبر انقلاب از میزان دقت موشک ها پرسیدند.

وقتی در جواب گفتیم موشک ها مثلا در محدوده سیمتری اصابت می کنند؛ رهبر انقلاب فرمودند باید روی دقت موشک ها کار کنید و واژه ی نقطهزن» را به کار بردند و تاکید کردند موشکی بسازید که نقطه زن باشد.

سردار حاجی زاده می گوید با وجود اینکه میدانستیم ساخت چنین موشک هایی کار سختی است اما چون دستور ولایت بود باید عملیاتی میکردیم.

سرانجام به همت و تلاش شبانه روزی متخصصانانقلابی، موشک های نقطه زن ساخته شد و به تولید انبوه رسید.

به طور مثال موشک های خانواده فاتح که دقت بسیاربالایی دارند با صرف پنج میلیون نفر ساعت به نتیجه رسید و امروز در عملیاتی کمنظیر توانستند با استفاده همزمان از دو نوع موشک نقطه زن ذوالفقار و قیام وپهپادهای رادارگریز و بمب افکن ،گوشمالی سختی به تروریست ها دهند.

           

وقتی شعار یک مجموعه این باشد که امر ولی فقیهنباید زمین بماند» ، نتیجه اش می شود ساخت موشک های نقطه زن و پهپادهایی که میتوانند بالای هزار کیلومتر مسافت را طی کنند و با انجام عملیاتی موفق ، به خانه برگردندآن هم دقیقا در منطقه راهبردی هجین در شرق فرات که با آمریکایی ها فاصله چندانیندارد و انگلیس و فرانسه و آمریکا در آن منطقه پایگاه دارند.

وقتی تفکر انقلابی بر یک مجموعه حاکم باشد فقطکافیست یک پهپاد پیشرفته آمریکا (آرکیو 170) از آسمان ایران گذر کند. آن را سالم برزمین می نشانند و بهتر و دقیق تر از آن را می سازند و ایران را در ردیف چهار قدرتبرتر پهپادی دنیا قرار می دهند. اما وقتی تفکر غربگرا و رانت محور بر مجموعه ای حاکمباشد نمونه ناکارآمدی می شود که در صنعت خودروسازی شاهد هستیم.

اگر فرماندهی قرارگاه اقتصاد مقاومتی هم دردستان تفکر انقلابی و متخصص و دارای روحیه جهادی و خودباوری ملی بود اکنون مشکلاتاقتصادی حل شده یا حداقل کاهش یافته بود و شاهد چنین وضعیت اسفباری نبودیم که یکسال به نام اقتصاد مقاومتی، اقدام و عمل» نامگذاری شود و هیچ عملکردی از طرفمجریان و متصدیان دولتی نبینیم، سال بعد با عنوان اقتصاد مقاومتی، تولیدواشتغال» نامگذاری شود و باز هم اثر مثبتی در اقتصاد نبینیم و امسال هم با عنوان حمایتاز کالای ایرانی »نامگذاری شود و طبق معمول بی تدبیری و ناکارآمدی دولتمردان دراوج باشد و مردم تحت فشار اقتصادی باشند.


تو را چه به رجز خوانی و تهدید کردن؟

به پشتوانه ی کدامین افتخار، رجز می خوانی وایران را تهدید می کنی؟

به سوابق عیاشی و لودگی هایت می نازی یا بساطقماربازی ات؟!

دهانت را ببند تا بوی گند شراب، در فضا نپیچد

تو را چه به رجزخوانی!

حتی مردم آمریکا نیز تو را هوسران و اهل بزم می شناسند نهاهل رزم

انگشت نمای کل دنیا شده ای در هرزگی.

 

آن کس می تواند رجزخوانی کند که اهل رزم باشد،

مثل سردار پرآوازه ایرانی حاج قاسم سلیمانی

آنکه منطقه را با یک انگشت می چرخاند

آنکه سربازانی دارد شبیه حججی ها

که در اسارت هم مثل کوه باصلابت و استوارند


تو به کدامین سربازانت می نازی؟

به سربازان بزدلی که وقتی به چند قدمی آب هایایران می رسند از ترس، خودشان را خیس می کنند!

یا به ارتشی که در سوریه و عراق و افغانستان زمینگیر می شود

شاید فکر کرده ای همین که با حروف بزرگ، تهدیدکنی ؛ بزرگ می شوی

تهدیدهایت فقط به درد نوچه هایت می خورد

همان گاوهای شیرده ای که روی کمک هایت حساب بازمی کنند اما در باتلاق بدبختی فرو می روند

 

مراقب حرف زدنت باش!

برای گوشمالی دادن به تو، نیازی به ورود ایراننیست؛

نگاهی به دور و برت بینداز

انصارالله یمن را ببین که چگونه گوش سعودی ها راپیچانده و تو و هم پیمانانت را زمین گیر کرده؛

حزب الله لبنان را ببین که چگونه دمار از روزگاردست پرورده ات اسرائیل درآورده.

اینان تنها گوشه ای از سربازان مقاومتند درمنطقه؛

حاج قاسم سلیمانی از این سربازهای بین المللی کمندارد

اگر جرقه ای بر علیه ایران برپا کنی شعله هایشتا کاخ سفید خواهد رسید و روزگارت را سیاه خواهد کرد.

دوران بزن در رو سرآمده است، ترامپ قمار باز!


شهید همت(ره) شیفته ی اخلاق و رفتار شهید محمد بروجردی(ره) بود. به مناسبت سالروز شهادت سردار شهید محمد بروجردی ( یکم خرداد 1362)، قسمتی از بیانات سردار خیبر حاج ابراهیم همت در وصف شهید بروجردی را در زیر می آوریم:

به اعتقاد بنده، منجی کردستان از چنگال مزدورانرژیم بعث؛ اعم از کومله، دموکرات و رزگاری، شهید محمد بروجردی است. او نقش عظیمیدر ایجاد و حفظ امنیت کل این منطقه داشت و به واقع، حق بزرگی به گردن مردم منطقه یکردستان دارد.

اوایل سال 1359 بود که من با این شهید بزرگواردر پاوه آشنا شدم.

جریان آشنایی ما از این قرار بود که در بیست وهشتم اردیبهشت ماه سال 59، طی عملیاتی به فرماندهی سردار شهیدمان ناصر کاظمی؛فرمانده وقت سپاه پاوه، باینگان فتح شد. حدود یک هفته بعد از این ماجرا بود کهشهید بروجردی به باینگان آمد، دست بر قضاء ورود ایشان به مقر باینگان، مصادف شد باحمله ی عناصر مسلح ضد انقلاب به این مقر. پس از چند ساعت درگیری سنگین،بالاخره موفق شدیم حلقه ی محاصره را که دشمن اطراف بروجردی و بچه هایشان بسته بود،بشکنیم و ضد انقلاب را عقب برانیم، متعاقب فرار ذلت بار دشمن، بلافاصله وارد مقرشدیم.

جو داخل آنجا؛ علی الخصوص از لحاظ روحیه ینیروها، فوق العاده آشفته و عصبی به نظر می رسید. رفتیم به سمت اتاقی که شهیدبروجردی در آن مشغول توجیه تعدادی از بر و بچه های سپاه بود. هیچ وقت این اولیندیدارمان را فراموش نمی کنم. وقتی در اتاق باز شد و به او سلام کردیم، با وجوداینکه بیش از هشت ساعت محاصره و درگیری سنگین را از سر گذرانده بود، به رویمان میخندید. آن روز در چهره ی این مرد و این مرد بزرگ کردستان، چنان تبسم عجیبیدیدم که برای اولین بار در زندگی ام احساس کردم با مردی آشنا می شوم که در همه یزمینه های روحی و اخلاقی با دیگران تفاوت دارد. اصلا همین سرزندگی و لبخند باطراوت، یکی از ویژگی های خاص این مرد بزرگ بود.

از آن به بعد؛ یعنی تا آغاز عملیات فتح مبین(بهار 1361) در کنار این شهید بزرگوار بودم و افتخار شاگردی این آقا، این میرزا واین معلم کبیر را داشتم. بروجردی دارای یک سری ویژگی های اخلاقی برجسته بود که مندر طول جنگ، و شاید در طول زندگی ام، کمتر انسانی را این گونه دیده ام.

ولایت پذیری» در این انسان بزرگ، استقامت وپایداری» ، اخلاق حسنه» ، خصوصا در برخوردهای اجتماعی و روحیه گرفتن تمامی بچههای رزمنده از این بزرگ مرد، از ویژگی های خاص او بود. آن زمان که ایشان درکردستان حضور داشت، در اوج مصائب و گرفتاری هایی که باعث و بانی آن خط دولت موقتبود، حتی یک لحظه هم نبود که خبر نرسد مثلا پایگاهی سقوط کرده، سر برادری توسط ضدانقلاب بریده شده، شهری سقوط کرده و یا محوری به دست دشمن افتاده. در میان این همهآشفتگی و عصبانیت ها، هر کدام از برادران ما که این مرد بزرگوار را می دیدند،روحیه می گرفتند و بشاش می شدند.

جداً قلم قاصر است و قلمم می شکند اگر بخواهممقام والای بروجردی را توصیف کنم. فراموش نمی کنم در اوج مصائب و ناراحتی هایماندر پاوه، شهید ناصر کاظمی (فرمانده وقت سپاه پاوه و فرماندار این شهرستان) هر بارکه خیلی خسته می شد و روحیه اش را آزرده می دید، بلافاصله می گفت: من باید برومکرمانشاه، بروجردی را ببینم. در بازگشت به پاوه، او را خوش و خندان می دیدم که میگفت: بروجردی را دیدم، روحیه گرفتم.

تک تک برادرانی که در طول جنگ های کردستان باهمه ی کمبودها، سختی ها و مصائب آنجا سوخته و ساخته بودند، با صبر و استقامت انواعشکنجه های روحی و روانی را تحمل کرده بودند و داغ شهادت یاران همسنگرشان را به دلداشتند، سر بریدن ها، بدن های سوخته، تکه تکه شده و شکنجه شده ی عزیزانشان را میدیدند و باز هم مقاومت می کردند، با این وجود همگی این بر و بچه ها صراحتاً میگفتند: هر بار که ما بروجردی را می بینیم، دلمان قرص می شود و روحیه مان تازه میشود

بنده معتقدم که بروجردی مظلوم زیست، مظلوممبارزه کرد و در مظلومیت به شهادت رسید. شهید، مقام والایی دارد. انسان های الهیافتخاری بالاتر از شهادت ندارند، اما آنچه مطرح است اینکه این شهدا امانت الهیهستند که در دنیا به دست مسئولین سپرده شده اند تا به نحو احسن از این امانتاستفاده کنند.

 همین جا خوب است به مسئله ای اشاره کنم که شایدتازگی داشته باشد. روز بیست و نهم اردیبهشت امسال (1362) یعنی چهار روز قبل ازشهادت بروجردی، برادر محسن رضایی برای بازدید از اردوگاه لشکر 27 در قلاجه، به غربآمده بود. به ایشان گفتم بروجردی اگر در کردستان بماند به احتمال قوی شهید می شود.این مرد حیف است.

از ت بگویید، هم وزیر خارجه است و هم نخستوزیر. از ت داخلی و مسائل اجتماعی و برخوردهای مردمی بگویید، در کردستان همفرماندار، هم فرمانده سپاه و هم فرمانده عملیات است. حیف است این مرد بزرگ از دستبرود، چرا که در حقیقت با از دست رفتن او ما " کتاب کردستان" را از دستمی دهیم. کتاب حماسه ی کردستان از همان صفحه ی اولش به همت او نقش بسته است. اوستکه به صاحبان مغزهای پوسیده و پوچ می فهماند که چگونه باید کردستان را ساخت وچگونه می شود مسائل کردستان را پیش برد و ضد انقلاب را از کردستان ریشه کن کرد.خلاصه گفتم چنین مردی حیف است و.، لذا استدعا داریم ایشان را بخواهید بیایندتهران و در آنجا هر کاری را هم به ایشان بدهید، برازنده است.

از قضا، یکی از برادران سپاه کردستان هم آنجابود و همین حرف های مرا تکرار کرد و گفت: بروجردی شهید می شود. بروجردی را ببریدتهران. ما حاضریم او در کردستان نباشد، چون می ترسیم به او بگوییم به خط نرو. آخرمدام می رود!

عجیب اینکه چهار روز بعد، برادر محسن رضایی درحضور من به معاونشان؛ برادر علی شمعخانی زنگ زد و گفت: به بروجردی بگویید بیایدتهران. وقتی با کردستان تماس گرفتند از آن طرف خط گفته بودند: بروجردی یک ساعت پیششهید شده.

شاید شناخت ما از انسان ها کم باشد. شاید ماخدای ناکرده براساس جو شایعه و تهمت هایی که همیشه علیه انسان های الهی در جامعهرواج پیدا می کنند، تحت تاثیر قرار بگیریم. اما آنچه می خواهم بگویم این است کهبروجردی شناخته نشد. بروجردی هنوز هم نه بر ملت ایران و نه بر تاریخ شناخته نشدهاست. تصور من این است که زمان های بسیاری باید سپری شود تا بروجردی شناخته بشود.شاید خون بروجردی این بیداری را در ما به وجود بیاورد تا به جا و به موقع بتوانیماین گونه عناصر الهی را کشف کنیم و از استعدادهای پاکشان، که در حقیقت امانت الهیاست، به نحو احسن استفاده نماییم.»

کتاب به روایت همت، جلد یک، ص 93-84 »


پی نوشت:

هدیه به ارواح مطهر شهدا، به ویژه شهید محمد بروجردی و شهید محمد ابراهیم همت صلوات.

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.


برجام به نتیجه نرسید و نخواهد رسید؛

نه فقط به خاطر اینکه تضمین های محکم و قویگرفته نشد و توافقی نوشته شد که قابل تفسیرهای متعدد بود؛

و نه فقط به خاطر اینکه یک موجودی که تا همینچند وقت پیش، کدخدای اروپا محسوب می شد، حالا تبدیل شده است به موجود مزاحمی کهبرخی از روی کم عقلی ، سال ها با او مذاکره کردند و از اینکه با رئیس جمهور یککشور مزاحم، مکالمه تلفنی برقرار کرده بودند و have a nice day    گفته بودند در پوست خود نمی گنجیدند!

و نه فقط به خاطر اینکه وقتی با جان کری دستدادند انگشت هایشان را نشمردند و امضایش را تضمین گرفتند؛

و نه فقط به خاطر ده ها و صدها دلیل دیگر.

برای به نتیجه نرسیدن برجام، این همه دلیل لازمنبود، بلکه فقط یک دلیل کافی بود که برجام به نتیجه نرسد، و آن چیزی نبود جز قدمزدن ظریف با جان کری در روزی که مجله فرانسوی شارلی ابدو با انتشار کاریکاتوری درنسخه ی میلیونی و به چند زبان، به وجود مقدس بهانه آفرینش حضرت ختمی مرتبت محمدمصطفی صلی الله علیه و آله و سلم، اهانت کرد و ظریف به جای اینکه سفرش به فرانسهرا لغو کند و نگران پیامدش بر مذاکرات هسته ای نباشد در رودربایستی با جان کری کهپیشنهاد سفر به فرانسه را داده بود قرار گرفت و در همان ایامی که قلب جهان اسلاماز این اهانت به درد آمده بود به فرانسه سفر کرد و در دیدارش با وزیر خارجهفرانسه، تنها واکنشی که نشان داد این بود که از حمایت مقامات فرانسوی از کاریکاتورموهن ،ابراز ناراحتی کرد و تذکر داد.

تنها همین یک رفتار کافی بود تا برجام به نتیجهنرسد، زیرا وقتی تمام خلقت به برکت وجود پیامبر(ص) آفریده شده و عرش خدا از اینجسارت بزرگ، به لرزه افتاده است، ساده عبور کردن از کنار آن، توسط و تیممذاکراتی اش، غضب خدا را در پی داشت مخصوصا اگر به خاطر رضایت مخلوقی پست و بیارزش ،شبیه وزیرخارجه آمریکا یا فرانسه باشد.

پیامبر(ص) فرمودند: هر کس به قیمت غضب خالق،در پی رضایت مخلوق باشد، خداوند آن مخلوق را بر وی چیره خواهد ساخت.»

 

پی نوشت:

1-مهرماه پارسال بود که جان کول استاد دانشگاهمیشیگان آمریکا در مقاله ای نوشته بود: پیش بینی رهبر ایران از برخورد آمریکا بابرجام، پیامبر گونه بود.

آری، رهبر معظم انقلاب، پیامبر گونه حرف می زنندو عمل می کنند ، اما همانطور که برخی با اینکه ادعای مسلمانی داشتند قدر پیامبر رانشناختند و به آن حضرت ظلم کردند، عده ای هم امروز با اینکه ادعای اسلام و انقلابدارند قدر این رهبر الهی را نمی دانند و به ایشان ظلم روا می دارند.

2- انتقال سفارت آمریکا از تلاویو به قدس، دست وپا زدن بیهوده ی اسرائیل برای کسب مشروعیت و حفظ بقاست. اسرائیل نمی تواند از سرنوشتمحتومش که محو شدن از صحنه روزگار است دور شود، زیرا هر روز که می گذرد از آن بیستو پنج سالی که رهبر انقلاب پیش بینی کرده اند کاسته می شود و روزی خواهد آمد کههمگان به این پیش بینی پیامبرگونه هم اذعان کنند.انشاءالله.


    

شهید همت (ره) می فرمود:

برای حفظ حیثیت جمهوری اسلامی و بنا بر فرامینحضرت امام، ما حق نداریم سستی به خرج بدهیم. اگر ما ذره ای از خودمان سستی نشانبدهیم، این در حکم ضربه ایست بر ولایت امر، و کفران نعمت تلقی می شود. ذره ای سهلانگاری از جانب ما، در حکم خیانت به امام و انقلاب اسلامی است و باعث می شود تا تنبه ذلت بدهیم و تا ابد نتوانیم سرمان را بلند کنیم!

وقتی حضرت امام می فرماید: من سیلی به گوشصدام می زنم»، فکر می کنید این سیلی را امام توسط چه کسانی به صدام می زند؟! یازمانی که امام می فرمود: من توی دهان این دولت می زنم» ، ایشان توسط چه کسی اینکار را انجام داد؟! توسط آدم هایی مثل ما؛ یعنی اگر تک تک شما، دست و بازوی امامنشوید، امام به تنهایی، کاری از دستش ساخته نیست. زمان حضرت علی علیه السلام همهمین طور بود. زمان پیامبر (ص) هم همین طور بود.

به روایت همت، جلد یک، ص 349

هدیه به روح مطهر شهید همت صلوات.
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.

امام صادق(ع) فرمود: پدرم محمد بن على باقر(ع) روزى به جابر بن عبدالله انصارى گفت: جابر! سخنى با تو داشتم، چه موقع فرصت داری تا درباره موضوعى با تو سخن گویم؟

جابر به حضرت(ع) عرض کرد: هر وقت شما اراده کنید.

فرصتى پیش آمد و امام با جابر خلوت کرد و به گفت‌وگو پرداختند، در این گفتگو امام از جابر خواست تا آنچه را که در جریان مشاهده لوحى که در دست جده‌اش حضرت فاطمه(س) دیده بود، براى او بازگو کند و او را از آنچه حضرت فاطمه(س) از مطالب مکتوب در لوح به او خبر داده، آگاه کند.

جابر پاسخ داد: شهادت مى‌دهم که روزى در ایام حیات رسول الله(ص) مادرت فاطمه(س) را ملاقات کردم تا ولادت حسین(ع) را به او تبریک بگویم که در دستان آن بانوى بزرگ، لوح سبزینه را دیدم که گمان کردم زمرّد است، در آن لوح، کتاب سفیدى را که به درخشندگى خورشید بود مشاهده کردم.

به آن حضرت عرض کردم: پدر و مادرم فداى تو باد! این لوح چیست؟

فاطمه(س) فرمود: این لوحى است که خداوند ـ عزوجل ـ آن را به رسولش محمد مصطفى(ص) اهدا کرد، در این لوح نام پدر و همسر و فرزندانم(حسن و حسین) و نام اوصیا و امامانى که از نسل فرزندم (حسین) هستند ذکر شده است، پدرم رسول الله(ص) آن را به من بخشیده است تا با نگاه کردن در آن دلم شاد شود».

جابر آن گاه اضافه کرد: سپس مادرت فاطمه(س) آن لوح را در اختیار من قرار داد سپس آنچه در لوح نوشته شده بود خواندم و نسخه‌اى از آن را در ذهن نگاه داشتم(یا از روى آن نوشتم)

امام صادق(ع) در ادامه روایت مى‌فرماید: آنگاه پدرم به جابر فرمود: جابر! آیا آن نسخه هنوز هم در دست توست؟ آیا آن را بر من عرضه مى‌کنى؟

جابر بن عبدالله گفت: آرى! آن گاه پدرم با جابر همراه شد تا به منزل جابر رسیدند، جابر صحیفه‌اى از پوست نازک آورد، آن را گشود و به رؤیت پدرم رسانید.

پدرم به جابر فرمود: جابر! حال به صحیفه‌اى که در نزد توست بنگر تا براى تو از حفظ بخوانم، جابر به نسخه‌اى که در دستش بود، نگریست پدرم تمام مطالب صحیفه را از حفظ براى جابر خواند. سوگند به خدا حرفى از کلام امام با حرفى از صحیفه‌اى که در دست جابر بود، مخالف نبود.

پس از آنکه قرائت امام به پایان رسید، جابر گفت: خداى بزرگ را شاهد مى‌گیرم که آنچه در صحیفه نزد فاطمه(س) دیدم، همین بود که شما خواندید.

اما ترجمه متن این لوح طبق نقل چنین است:

 
بسم اللّه الرحمن الرحیم

این کتابی است از سوی خداوند شکست ناپذیر و حکیم به محمد نور و فرستاده خدا و حجاب، دلیل و آیت او در زمین. این نوشته توسط جبرئیل امین از جانب رب العالمین آورده شد.‌

ای محمد نام‌هایم را بزرگ شمار و نعمت‌هایم را شکرگزار باش، هرگز نشانه‌هایم را انکار نکن. من پروردگار و معبود جهانیانم و جز من خدایی نیست؛ درهم‌کوبنده جباران و دولت‌بخش مظلومان، و حسابرس روز جزا. من همان الله و معبود شمایم که جز من خدایی نیست. هر که به فضل کسی جز من امیدوار باشد یا از چیزی جز عدل من خوف داشته باشد، او را به عذابی سخت گرفتار خواهم ساخت که احدی از جهانیان آن را نچشیده است. پس فقط مرا پرستش کن و بر من توکّل نما.

من هیچ رسولی را مبعوث نکردم و رسالت او را تکمیل ننمودم و دوران تبلیغ و رسالت او را به پایان نرساندم مگر اینکه برای او وصی و جانشینی قرار دادم. [ای محمد(ص)] تو را بر تمام پیامبران برتری بخشیدم؛ وصی تو را نیز بر تمام اوصیا برتری دادم. سپس تو را به وجود دو فرزندت: حسن و حسین گرامی داشتم. بعد از پایان دوره [حیات و امامت] پدرش [علی(ع)]، حسن را معدن علم خود و حسین را نگهبان و حافظ وحی خود قرار دادم؛ نعمت شهادت را به حسین بخشیدم و او را بدین سبب گرامی داشتم و برای او سعادت خواستم. حسین با فضیلت‌ترین کسی است که شهید گشت و در بین شهیدان بالاترین درجه و مقام را داراست؛ امامت و توحید تمام و کمال را با او همراه کردم، حجت بالغه خود را نزد او قرار دادم؛ بر اساس اهل بیت و عترت او پاداش می‌دهم و طالحان و بدکاران را به سزای اعمال خویش می‌رسانم.

اولین فرزند و عترت او، علی [بن الحسین] سرور پرستندگان و زینت دوستان من است. پس از او فرزندش که شبیه و همنام جدش است محمد، شکافنده علم الهی و معدن حکمت اوست. به زودی تردید کنندگان [در حقانیت] جعفربن محمد هلاک خواهند شد؛ هرکس او را رد کند گویی مرا رد کرده است. سخن حق از من است: سوگند می‌خورم که جایگاه جعفر بن محمد [و هر آن که بر او ایمان آورد] را گرامی بدارم؛ محبت و عشق به او را در دل دوستان، شیعیان، پیروان و یارانش قرار خواهم داد، سپس فتنه کور و سیاه گمنامی و تقیه را از برابر امام موسی کنار خواهم زد؛ چرا که سیر فرمان و اطاعت الهی هرگز منقطع نخواهد شد و حجت و دلیل من از دید مردم پنهان نخواهد ماند و دوستانم هرگز تیره بخت نخواهند گردید.

اگر کسی یکی از حُجج مرا انکار کند، نعمتی را که داده‌ام انکار نموده است و هر که آیه‌ای از کتابم را تغییر دهد بر من تهمت بسته است. وای بر افترا زنندگانِ انکارگر، آن زمان که دوران امامت بنده و دوست و برگزیده‌ام موسی [بن جعفر(ع)] به پایان رسد. آگاه باشید! هر که هشتمین حجت مرا دروغ شمارد، گوئی همه اولیای مرا انکار نموده است. علی [بن موسی(ع)] دوست و یاور من [و رهبر شما] است و من ثِقل علم و عصمت و صفات نبوت را در او قرار می‌دهم؛ توان او را در پاسداری از آن می‌آزمایم؛ عفریت ستمگر و متکبر او را می‌کشد و در شهری که عبد صالح (ذوالقرنین) ساخت در کنار بدترین بندگانم (هارون الرشید) دفن می‌شود.

دیدگان هشتمین امام را با تولد فرزندش محمد و خلیفه و جانشین پس از او روشنی بخشم. محمد [بن علی بن موسی الرضا(ع)] وارث علم و دانش من و معدن حکمت و جایگاه راز من و حجّت من بر بندگانم است. هرکس به او ایمان داشته باشد بهشت جایگاه اوست و او را شفیع هفتاد نفر از افراد خانواده [منسوبان او] که جهنم بر آنان واجب شد قرار می‌دهم. [پس از او] فرزندش علی [بن محمدبن علی بن موسی الرضا(ع)] دوست و یاورم را سعادتمند کردم؛ او امانت دار وحی من خواهد بود؛ از صُلب او، حسن [بن علی بن محمد] را بر خواهم آورد که دعوت کننده مردم به راه خدا و نگاهبان علم الهی است.

آنگاه [پس از او] حجت خویش را با آمدن فرزندش محمد که رحمت برای جهانیان است تکمیل خواهم نمود. قدرت و کمال ، عظمت و نور عیسوی و صبر ایوب همه را در او می‌بینید؛ او در زمانی خواهد آمد که دوستان من خوار شده و چون مغولان و دیلمیان مشرک، سرافکنده گشته و به آتش کشیده می‌شوند، سرهای آنان به عنوان هدیه به اطراف و اکناف فرستاده می‌شود و ترسان و لرزان می‌شوند، زمین از خون آنان رنگین می‌شود و هلاکت و فریاد و شیون در بین نشان همه گیر می‌شود. آنان به حقیقت حجّت و اولیای من در زمین خواهند بود. به واسطه اینان هر فتنه کور و سیاه و زله را از خلق دور خواهم ساخت و با آنها حرکتهای ظریف و پنهان [معاندان دین الهی] کشف می‌شود و قید و بندها و زنجیرهای بندگی از دوش خلق برداشته می‌شود. صلوات و رحمت خداوند بر آنان باد! اینان همان هدایت یافتگانند».


روزی معاویه به امام حسن علیه السلام گفت:
من از تو بهتر هستم!

امام در پاسخ گفت:
چگونه از من بهتری، ای پسر هند؟

معاویه گفت:
برای این که مردم در اطراف من جمع شده اند ولی اطراف تو خالی است.

امام حسن علیه السلام فرمود:
چقدر دور رفتی ای پسر هند جگر خوار! این بدترین مقامی است که تو داری. زیرا آنان که در اطراف تو گرد آمده اند دو گروهند:
گروهی مطیع و گروهی مجبور.
آنان که مطیع تو هستند. معصیت کارند و اما افرادی که به طور اجبار از تو فرمانبردارند طبق بیان قرآن عذر موجه دارند.

ولی من هرگز نمی گویم از تو بهترم چون اصلاً در وجود تو خیری نیست تا خود را با فردی مثل تو مقایسه نمایم، بلکه می گویم:
خدای مهربان مرا از صفات پست و زشت پاک نموده، همان طور که تو را از صفات نیکو و پسندیده محروم ساخته است.


پ ن:

فقط آن گاه که مردم در اطراف حق جمع شوند قابل ستایش است.

غربزدگی دردی است که درمان ندارد، که اگر داشتیک بار تجربه کافی بود تا بدانند نه اروپا قابل اعتماد است و نه آمریکا.

غربزدگی درمان ندارد، که اگر داشت دو سال تعلیقهسته ای برای کسب اعتماد اروپا و مذاکرات سعدآباد و لبخندهای و جک استراو ومشت بر میز زدن یوشکا فیشر و دست آخر راضی نشدن اروپا ، کافی بود تا ایمان بیاورندتکیه گاهشان خدا باشد نه اروپا.

غربزدگی درمان ندارد که اگر داشت این دور باطلتکرار نمی شد : پناه بردن از اروپا به آمریکا و پناه بردن از آمریکا به اروپا!

غربزده ها فقط تَکرار کردن را خوب بلدند، بلندتَکرار می کنند و به آن می بالند ، تَکرار حماقت.

تصور غلطی است اینکه گمان کنیم امروز غربزده هابا اقدامات ترامپ ،چهره ی واقعی آمریکا را شناخته اند. غربزده ها فقط ترامپ را قابلاعتماد نمی دانند نه آمریکا را.

کافیست هیلاری کلینتون از راه برسد تا ببینیدچگونه دلشان غنج می رود برای مذاکره ی بی چون و چرا با او. یا حتی کافیست همینترامپی که او را دیوانه خطاب می کنند کمی به آنها روی خوش نشان بدهد، دوباره دورباطلشان را با کدخدایشان از سر می گیرند و این بار از اینکه تیلرسون بر روی فرش ایرانی قدم بگذارد و پسته بخورد لذت می برند!

    


پیامبر گرامیاسلام(ص) در فرازی از خطبه غدیر به توصیف امام زمان (عج) می پردازند و می فرمایند:

أَلا إِنَّخاتَمَ الْأَئِمَةِ مِنَّا الْقائِمَ الْمَهْدِىَّ.

أَلا إِنَّهُالظّاهِرُ عَلَى ‏الدِّینِ.

أَلا إِنَّهُالْمُنْتَقِمُ مِنَ الظّالِمینَ.

أَلا إِنَّهُفاتِحُ الْحُصُونِ وَهادِمُها.

أَلا إِنَّهُغالِبُ کُلِّ قَبیلَةٍ مِنْ أَهْلِ الشِّرْکِ وَهادیها.

أَلا إِنَّهُالْمُدْرِکُ بِکُلِّ ثارٍ لاَوْلِیاءِاللَّهِ.

أَلا إِنَّهُالنّاصِرُ لِدینِ اللَّهِ.

أَلا إِنَّهُالْغَرّافُ مِنْ بَحْرٍ عَمیقٍ.

أَلا إِنَّهُیَسِمُ کُلَّ ذى فَضْلٍ بِفَضْلِهِ وَ کُلَّ ذى جَهْلٍ بِجَهْلِهِ.

أَلا إِنَّهُخِیَرَةُاللَّهِ وَ مُخْتارُهُ.

أَلا إِنَّهُوارِثُ کُلِّ عِلْمٍ وَالمحیطُ بِکُلِّ فَهْمٍ.

أَلا إِنَّهُالمخْبِرُ عَنْ رَبِّهِ عَزَّوَجَلَّ وَ الْمُشَیِّدُ لاَمْرِ آیاتِهِ.

أَلا إِنَّهُالرَّشیدُ السَّدیدُ.

أَلا إِنَّهُالْمُفَوَّضُ إِلَیْهِ.

أَلا إِنَّهُقَدْ بَشَّرَ بِهِ مَنْ سَلَفَ مِنَ الْقُرونِ بَیْنَ یَدَیْهِ.

أَلا إِنَّهُالْباقی حُجَّةً وَلاحُجَّةَ بَعْدَهُ وَلا حَقَّ إِلاّ مَعَهُ وَلانُورَإِلاّعِنْدَهُ.

أَلا إِنَّهُ لاغالِبَ لَهُ وَلامَنْصورَ عَلَیْهِ.

أَلا وَ إِنَّهُ وَلِىُ‏ اللَّهِ فى أَرْضِهِ، وَحَکَمُهُ فى خَلْقِهِ،وَأَمینُهُ فى سِرِّهِ وَ علانِیَتِهِ.

 

آگاه باشید همانا آخرین امام،قائم مهدی از ماست.

هان ! او بر تمامی ادیان چیرهخواهد بود.

هشدار ! اوست انتقام گیرنده یاز ستمکاران.

هشدار ! اوست فتح کننده یدژها و منهدم کننده ی آن ها !

هشدار ! اوست چیره بر تمامیقبایل مشرکان و راهنمایآنان.

هشدار ! اوست خونخواه تمامیاولیای خدا.

هان ! همانا او یاور دینخداست.

هان ! او از دریایی ژرفپیمانه هایی افزون گیرد.

هشدار ! او به هر ارزشمندی بهاندازه ی ارزش او و به هر نادان و بی ارزشی به اندازه ی نادانی اش نیکی کند.

هان ! او نیکو و برگزیده یخداست.
هشدار ! اوست میراث دار دانش ها و احاطه دار بر ادراک ها.

هان ! او از پروردگارش خبردهد و نشانه های او را برپا کند و استحکام بخشد .
هشدار ! اوست بالیده و استوار.

آگاه باشید ! هم اوست کهاختیار امور جهانیان به او سپرده شده است.

هان ! پیشینیان از قرن ها ظهور او را پیشگویی کرده اند.

هشدار ! اوست حجت پایدار و پساز او حجتی نخواهد بود. راستی و درستی و روشنایی جز با او نیست.

هان ! کسی بر او پیروز نخواهدشد و ستیزنده ی او، یاری نخواهد گشت.

آگاه باشید! او ولی خدا در زمین، داور او در میان مردم و امانت دار امور آشکار و نهان است.




در دست نوشته ای که از شهید محسن حججی منتشر شد آمده است:

انشاء الله شهادتم صدق گفتارم راگواهی می دهد. شک نکنید و مطمئن باشید راه ولایت همان راه علیست. رهبر بر حق سیدعلیست. والسلام »


مگر تکذیبت کرده بودند برادر؛ که می خواستی باشهادتت صدق گفتارت را ثابت کنی؟

خون دل خورده بودی از آنان که بر علیه رهبرت سیدعلی حرف می زدند؟

با نیش زبانشان ،عقایدت را مسخره کرده بودند؟

حرف های بی منطق منکران ولایت ،دلت را آتش زدهبود؟

یا در گفتگو با شکاکان هم گاه غریب می افتادی و با توجیهاتشاندوره ات می کردند؟


نمی دانم چرا این را نوشته ای اما غربت و حماسه درکلامت موج می زند.

گویا این اولین بار نبوده است که طعم غریبی را میچشیدی.

فکر می کردیم فقط نحوه شهادتت شبیه مولایت حسین(ع)بوده،

اما دیدیم الگوبرداری ات تمام عیار استبرادر.

و خواسته ای مثل سالار شهیدان، حقانیت راهت را باخون امضا کنی.


ما چه می دانیم بین تو و خدایت ، چه قول وقرارهایی بوده است؛

چه نوع شهادتی از خدا خواسته بودی که اینگونه دلها را تکان دادی؛

شهادت را در چه زمانی می خواستی که خداوند درستبعد از ذلتی که بعضی نمایندگان به مردم دادند تو را نشانمان داد و به رخ کشید؛

حرف حسابت با آقایت حسین چه بود که شبیه مولایتسر از تنت جدا کردند؛

غربتش آتشت زده بود که اینگونه غریبانه شهید شدی؟

یا شرمنده بودی از اینکه سر به تن داشتی ومولایت بی سر بود؟

در روضه ها چگونه گریستی که عقیله بنی هاشم، تورا گلچین کرد؟

روضه اسارت زینب(س) چگونه بی سر و سامانت کردهبود که دو روز اسیر وحوش ددمنشی چون داعش شدی و هیچکس جز خدا نمی داند کینه هایشانرا در این دو روز چگونه بر سرت خالی کردند.

  

ما تصویر اسارتت را دیدیم و با درک ناقص خودگفتیم ببینید اصلا نترسیده و محکم و باصلابت و پر غرور ایستاده است»

غافل از اینکه ترس برای تو معنا نداشت وقتی خودرا در چند قدمی آرزوهایت می دیدی ، رسیدن به آرزویی که برای تحققش تا آن سوی مرزهارفته بودی.

درک مقام شما، برای من و امثال من که در باتلاقروزمرگی ها گرفتاریم دشوار است؛

فقط این را می دانیم در دنیایی که ریزگردهایگناه، قدرت نفس کشیدن را از ما گرفته،

اگر امثال شما نبودند اثری از انسانیت باقی نمیماند.


از شرمندگی مولایت درآمدی و ما را شرمنده خودتکردی؛

بدجور شرمنده ات هستیم برادر.


پی نوشت:

هدیه به روح مطهرش صلوات. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.


سخنگوی دستگاه دیپلماسی کشور اخیرا اعلام کرد: تلاش آمریکا برای نقضبرجام خوابی است که تعبیر نخواهد شد. در دولت جدید به نظر می‌رسد بناست با دستایران برجام نقض شود، اما جمهوری اسلامی اعلام کرده برای نقض برجام پیش قدم نخواهدبود.»

کدام خواب؟ کدام تعبیر؟

قبل از اینکه شما بخواهید پیش قدم شوید اوباما پیش قدم شد و در دولتاوباما برجام نقض شد و ظریف اعتراف کرد که قانون ایسا نقض برجام است.

در دولت ترامپ هم که مادر تحریم ها امضا شد و مجبور شد اعلامکند این نقض برجام است.

آیا خودتان را به خواب زده اید و نمی بینید برجام هم نقض صریح! شد وهم نقض فاحش! شد و هم روح و جسمش به غارت رفت و هم تحریم ها در حال اجراست ؛

تاآنجا که حتی چین هم در اقدامی بی‌سابقه یک‌به‌یک در حال مسدود کردن حساب‌هایایرانی‌هاست و دلیل آن را تحریم‌های بین‌المللی وضع‌شده توسط آمریکا اعلام کردهاست.

دیگر قرار است چه اقدامی علیه ایران انجام دهند تا از خواب بیدار شویدو از برجام دل بکنید؟

از نظر شما این برجام چطوری نقض خواهد شد؟

                 


بعد از گذشتچند دهه، نه تنها از مظلومیت شهید بهشتی کاسته نشده ، بلکه بر مظلومیت ایشان افزوده شده است.

 اگردر زمان حیات بابرکتش، جاهلانی بودند که او را متهم به دیکتاتورمنشی و تندروی وستمکاری می کردند امروز هم جریان ها و افرادی هستند که افکار شهید بهشتی را سانسورمی کنند و طبق میل خود،بخش هایی از سخنان شهید بهشتی را که بامذاقشان نمی سازد حذف می کنند تا مردم با افکار واقعی شهید بهشتی آشنا نشوند.امروز عده ای می خواهند شهید بهشتی ساخته ذهنشان را ، به عنوان شهید بهشتی واقعی بهمردم معرفی کنند و این ظلم بزرگی در حق آن سید مظلوم است.

شهید بهشتی به ولایت فقیه اعتقاد راسخ داشت وسرسختانه از آن دفاع می کرد؛ اما امروز می بینیم بعضی ها که با ولایت فقیه مشکلدارند می خواهند شهید بهشتی را به نفع خود مصادره کنند. شهید بهشتی می فرمود:

آنهایی که ولایت فقیه را قبول ندارند در هرمقامی که باشند سرنگون خواهند شد. می گویند خودمان سرمان می شود و هرچه اینها میگویند به آنها احترام می گذاریم،ولی رهبری آنان را قبول نداریم.
ما معتقدان سرسخت به ولایت فقیه و امامت قاطع رهبر عالی قدرمان هستیم.اصل ولایت فقیه در اسلام تعارف نیست، یک اصل بنیادی نظام اسلامی است.»

                      

شهید بهشتی معتقد بود که در مسائل اجتماعی نظر رهبری بر همه، حتی برنظر مراجع هم ارجحیت دارد و همه باید بر طبق نظر رهبر عمل کنند تا از هرج و مرججلوگیری شود. اما امروز می بینیم بعضی افراد که برخلاف نظر رهبر انقلاب عمل کردندو در فتنه 88 کشور را به هرج و مرج کشاندند از شهید بهشتی دم می زنند.

 شهید بهشتی می فرمود: اگرفتوای مجتهد مورد نظر ما با رهبر در مسائل اجتماعی متفاوت بود باید به نظر رهبریعمل کنید؛حتی خود آن مرجع هم باید تابع این رهبر باشد مگر در یک جامعه بههر صاحب نظری می شود حق داد خود او و مقلدین او درباره مسائل اجتماعی آن طور تصمیمبگیرند که آنها تشخیص می دهند؟ مگر هرج و مرج غیر این است؟ کیست که بتواند بگویداسلام یا تشیع آیین هرج و مرج است؟حتی اگر نظر دیگران در مسائل اجتماعی ازارزش علمی بالایی هم بر خوردار باشد در صورت ارائه ی حکم از سوی رهبری،نظر آنانفاقد ارزش اجتماعی است.»

بنابراین بر اساس نظرات شهید بهشتی، وقتی رهبر معظم انقلاب در 29خرداد 88 نظر خود را اعلام فرمودند طبق قانون ، نظرات خاتمی و هاشمی و و و صانعی و. فاقد ارزش اجتماعی بود و همگان باید از فرمان رهبری اطاعت میکردند تا جلوی هرج و مرج گرفته شود.

شهید بهشتی به استقلال کشور بسیار بها می داد و اگر امروز در بین مابود و می دید که با برجام، راه های نفوذ به کشور هموار شده است حتما از منتقدانبرجام بود. درجه اهمیت استقلال کشور در نظر شهید بهشتی به قدری بالاست که حاضر استبرای حفظ آن هر سختی و مشکلی را تحمل کند. اما امروز می بینیم افرادی که بر علیهاستقلال کشور کتاب نوشته اند و اقداماتشان در تضاد با استقلال کشور است سعی دارندشهید بهشتی را به نفع خود مصادره کنند.

شهید بهشتی می فرمود:

برادران مسلمان! می دانیم به دنبال هر انقلاب،مشکلات فراوان وجوددارد، ولی به امید خدا و به امید رهنمود های رهبر،ما مردم مسلمان ایران تصمیم قاطعاتخاذ کرده ایم که استقلال پر عظمت خود را به هیچ قیمت و به هیچ عنوان و تحت هیچشرایطی از دست ندهیم و اگر کارمان به جایی رسید که موقتاَ با دوک نخ بریسیم و باسوزن بدوزیم و با الاغ و اسب به اینجا و آنجا سفرکنیم،باید مقاومت کنیم،بایدمقاومت کنیم؛این است مکتب خونین تشیع. برای همه ی ملت مسلمان راه کشاورزی و صنعترا باید باز کنیم؛ما دست نیاز به طرف غرب و شرق دراز نمی کنیم.»

شهید بهشتی معتقد بود در جمهوری اسلامی باید از نسخه اسلام استفاده کردنه نسخه های غربی. ایشان می فرمود:

در جامعه هایی که دین و مذهبصرفا مساله فردی است و در مسائل اجتماعی و صنعتی و مدیریت دخالت ندارد، در آنجامعه، سوال از دین نمی کنند. در آلمان وقتی می خواهند مدیر کارخانه انتخاب کنندکار ندارند شب عرق می خورد یا نه؟ عقیده اش چیست؟ به خدا عقیده دارد یا نه؟ ولی مانمی خواهیم اینجا نسخه دوم جامعه صنعتی آلمان غربی بشویم. ما که نمی خواهیم آنبشویم. ما می خواهیم جمهوری اسلامی باشد. مبادا جستجو و تحقیق درباره ایمان واعتقاد و اخلاق و تقوای افراد را که برای کارهای خصوصی یا دولتی از آنها دعوت بهعمل می آید بگویید تفتیش عقاید، و بخواهید با این مغلطه و سفسطه جلوی این حرکت رابگیرید.»

اگر شهید بهشتی امروز در میان ما بود و سند 2030 را می دیدقطعا در مقابل آن می ایستاد تا جمهوری اسلامی از مسیر اسلام خارج نشود.

شهید بهشتی روحیه حماسی و عزتمندانه داشت و هرگزدر برابر فرهنگ غرب، انفعالی برخورد نکرد و حتی در نوع لباس پوشیدن هم رعایت عزتاسلامی و ملی را می کرد. در خاطرات ایشان آمده است که فرموده بود:

بنده همیشه در اروپا با این لباس بوده ام. حتی یکبار هم با کت و شلوار جایی نرفته ام. هر جا هم که گفتند بد است با این لباس بروی، گفته ام بنده با همین لباسی که می گویید بد است به آنجا می روم. گردنم را هم راست گرفته ام، به طوری که گاهی خانم می گوید تو اصلا توجه نمی کنی به اینکه این اطرافیان به تو نگاه می کنند. می گویم واقعا توجه نمی کنم که به من نگاه می کنند. من عادت دارم که شق و رق در خیابان راه بروم و برای اینکه العزه لله و لرسوله و للمومنین». مگر من به این مردم اروپا بدهکارم که حتما باید اینجا مثل آنها راه بروم؟ من خودم لباس و شخصیتی با خودم دارم. باید شخصیت داشته باشیم آقا! باید عادت داشته باشیم سربلند باشیم. چه کم داریم؟ چرا احساس حقارت می کنیم؟»


پی نوشت:

هدیه به روح مطهر شهید مظلوم حضرت آیت الله بهشتی صلوات. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم»


آخرین جستجو ها

icatstitma ღدُختَرِ زِمِستوُنღ ~سرزمین ادیت و نقاشی~ بررسی و نقد پایان نامه ها مطالب جالب و خواندنی ++ به روز ++ سی تک دنیای فناوری Joseph's blog پایان نامه|پروژه|مقاله|پیشنهاد پروژه دانشجویی|ورد Word کتابخانه امام هادی(ع)